مردان بی ادعا

خاطرات و عکس ها و زندگینامه شهدای گرانقدر و موضوعات فرهنگی مرتبط

مردان بی ادعا

خاطرات و عکس ها و زندگینامه شهدای گرانقدر و موضوعات فرهنگی مرتبط

وبلاگی با محوریت جمع آوری و نشر آثار شهدا و کار فرهنگی مرتبط با شهدای دفاع مقدس شهرستان شاهرود شهر کلاته خیج

پیام های کوتاه

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «kalatehkhij» ثبت شده است

گلی خوشبوی در حمام روزی - رسید از دست محبوبی به دستم- گرفتم آن گل و کردم خمیری _ خمیری نرم و نیکو چون حریری- معطر بود و خوب و دلپذیری _ به او گفتم که مشکی یا عبیری_ که از بوی دلاویز تو مستم_ بگفتا من گلی ناچیز بودم - ولیکن مدتی با گل نشستم- گل اندر زیر پا گسترده پر کرد - مرا با همنشینی مفتخر کرد- چو عمرم مدتی با گل گذر کرد- کمال همنشین در من اثر کرد- وگرنه من همان خاکم که هستم

ابوالفضل عرب نجفی
۲۸ تیر ۹۸ ، ۰۸:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

#خاطرات_شهدا 

🛑ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان

یک دوست دیگری هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف می‌کرد: با شهید دهقان امیری در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.

بعد سر خاک بقیه شهدا رفتیم و هر شهیدی را که می‌شناخت سر خاکش می‌ایستاد و حدود یک ربع راجع به شهید صحبت می‌کرد، جوری حرف می‌زد و خاطره تعریف می‌کرد که انگار سال ها با آن شهید رفیق بوده است.

گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم. سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبت‌هایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری می‌کرد که: «ای که بر تربت من می‌گذری، روضه بخوان/نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»

گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم. وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت.

بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و محمدرضا بود.

🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷

#رفیقــ_شهیدمــ 

#بخش_چهارم

@bastamisar

ابوالفضل عرب نجفی
۲۶ تیر ۹۸ ، ۲۳:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

 #خاطرات_شهدا

 

🛑خودم گلوله بارانش کردم

یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف می‌کرد که با محمد پینت بال می‌رفتیم. به شوخی به شهید دهقان گفتم: آقا همه تیرها عین این بازی‌های کامپیوتری به سر و کله من خورد. او گفت: اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شهید شوی. خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلو‌هایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان می‌کردم چیزی به تو نمی‌رسد.

🌷شهید محمدرضا دهقان امیری🌷

#رفیقــ_شهیدمــ 

#بخش_سوم

 

@

bastamisar ]

ابوالفضل عرب نجفی
۲۵ تیر ۹۸ ، ۱۵:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

❤️ #شهید...

شهید،گنگ ترین ڪلمه در تاریخ انسانیت است!

گنگ ترین ڪلمه در دایره لغات من...

ڪلمه اے ڪه هیچگاه مفهومش را نفهمیدم...

نفهمیدم دل ڪندن، قید دنیا🌍 و لذت هایش را زدن یعنے چه؟!

نفهمیدم سیزده ساله بودن و زیر تانڪ رفتن یعنے چه؟!😭

نفهمیدم قمقمه ے خالے، زبان تشنه و جنگیدن یعنے چه؟😔

نفهمیدم ریش هاے خضاب شده به خون یعنے چه؟!💔

نفهمیدم آب سرد شط ،لباس نازڪ غواصے،شب تارے، تیر در قلب و غرق شدن یعنے چه؟!

نفهمیدم خمپاره سر را بردن یعنے چه ؟😭

نفهمیدم بدن دوخته شده به سیم خاردار یعنے چه؟🙁

نفهمیدم مفقودالاثر یعنے چه؟😞

نفهمیدم استخوان هاے جوان رعنا در آغوش مادر یعنے چه...؟😭

اصلا میدانے شهید...

من هنوز خیلےچیزها را نفهمیدم؛😔

ڪه اگر فهمیده بودم باید در ڪنار نامم شهید بود...!🇮🇷

 
ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام بر کاربران گرامی

ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۲۲:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

🌷بخشش نوجوان🌷

مادر بهش گفت :

" ابراهیم ، سرما اذیتت نمی کنه .. ؟ "

گفت :

" نه مادر ، هوا خیلی سرد نیست .. "

هوا خیلی سرد بود ، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد .

دلم نمیامد ، همان روز رفنم و یک کلاه برایش خریدم . صبح فردا ، کلاه را سرش کرد و رفت .

ظهر که برگشت کلاه نبود .. !

گفتم :

" کلاهت کو ؟ "

گفت :

" اگر بگم ، دعوام نمیکنی ؟ "

گفتم :

" نه مادر ، مگه چیکارش کردی ؟ "

گفت :

" یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد ، امروز سرما خورده بود ، دیدم کلاه برای او واجب تره .. "

شهید ابراهیم امیر عباسی

 

 

ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۶:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۴:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام طاعات و عبادات همه شما همشهریهای کلاته خیجی قبول باشه در جهت حفظ خاطرات شهدا این آثار جمع آوری میشود لذا تمام دوستداران شهدا میتوانند عکس ها یا خاطرات خود را به بخش نظرات این وبلاگ با نام خودشان بفرستند تا هم از پاداش معنوی آن بهره مند شوند و اینکه تا جوانان ما به جای الگو قرار دادن هنرپیشه های هالیوودی و بالیوودی کاملا غیر واقعی . در کلاس درس شهدا حاضر شوند و درس جوانمردی و اخلاق را بیاموزند 

با تشکر عرب نجفی

ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۳:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گلزار شهدای کلاته خیج را میتوان زیارتگاه شهدا دانست . همانهایی که جانهایشان را در کف دست نهادند تا نهال انقلاب جوانه بزند و به ثمر بنشیند. این گلزار 5 گل لاله را در خود دارد . که تمامی شان جوانانی بودند که در اقیانوس گناهان آخر الزمانی غرق نشدند تا راه ظهور حضرت صاحب الزمان هموار تر شود. هیچ وقت این زیارتگاه عشق و ایثار را رها نکنید. اینجا زیارتگاه عشق است . گلزار شهدای خوش نام شهر کلاته خیج

ابوالفضل عرب نجفی
۲۴ تیر ۹۸ ، ۱۳:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کتاب نغمه دل کتابی است از گلچین اشعار مرحوم حاج سید حسین میری شاعر کلاته خیجی است که در زمستان سال 1397 منتشر شد اشعار بسیار زیبای آئینی که در انتشارات آوای چلچله شاهرود به چاپ رسید. کتابی در موضوعاتی همچون: هجرت کامل پیامبر از مکه به مدینه، قیام و نهضت امام خمینی، مهدویت، پند و اندرز و ...

نمونه شعر:

میگذشتم روزی از صحرا و دشتی، رهگذر 

دیدمش ابلیس را زار و حقیر و دربدر 

گفتمش: ای ناقلا اندر کجا بودی بگو

گفت: بگذر از برم گردن کلفت خیره سر

گفتمش: من سالها بودم به تو یار و رفیق 

گفت: بودی لیک حالا از تو بیذارم دگر

گفتمش: از تیپ دانشمند با کی دلخوشی

 از که دلشادی تو و از دست کی در آتشی

گفت: جان من بود صدام و ریگان درجهان

لیک از دست خمینی میکشم خون جگر

 

شما میتوانید این کتاب را از انتشارت آوای چلچله واقع در خیابان 17 شهریور شاهرود یا از مطبوعاتی مهر کلاته خیج فقط با قیمت 6 هزار تومان تهیه فرمایید و از خواند اشعار این کتاب لذت ببرید.

 

ابوالفضل عرب نجفی
۲۳ تیر ۹۸ ، ۱۸:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر